loading...
رمان ما
رمان ما بازدید : 814 جمعه 30 خرداد 1393 نظرات (26)

با سلام افتتاح رمان ما .


اولین سایت رمان براساس حروف الفبا.


در اینجا همه وبلاگ های


رمان رمان رمان


رمثل رمان


دنیای رمان و....


همکاری خواهند کرد


با عضویت اسان در اینجا


رمان خود را به راحتی بگذارید.



دیگه نگران مسدودیت و فیلتر شدن نباشید


سایت همیشگی رمان ما....


به زودی شگفت زده خواهید شد..




رمان ما بازدید : 2804 چهارشنبه 03 دی 1393 نظرات (0)


رمان ثمره انتظار 




قسمت چهارم



عنوان: رمان ثمره انتظار.

نویسنده رمان: moon shine کاربر انجمن نودهشتیا. 

خلاصه: داستان راجع به یه پسر عمه به اسم میثاق احمدی ویه دختر دایی به اسم ثمره انتظار هست


رمان ما بازدید : 7469 جمعه 21 آذر 1393 نظرات (0)



عنوان : رمان زهر تاوان



نویسنده : پگاه کاربر انجمن نودهشتیا



خلاصه : 


عصیانگری که آمده تا قصاص کند...

 تا به جبران آتشی که بر جانش افتاد بود..

 زندگی دیگران را بسوزاند و بخشکاند...

 آمده تا با افسونگری جام زهر را در کام دشمنانش بریزد…



قسمت اول


رمان زهر تاوان 98ia


رمان ما بازدید : 4040 جمعه 07 آذر 1393 نظرات (0)



عنوان:  رمان ثمره انتظار


نویسنده رمان: moon shine کاربر انجمن نودهشتیا


خلاصه:

داستان راجع به یه پسر عمه به اسم میثاق احمدی ویه دختر دایی به اسم ثمره انتظار هست..

از موقع تولد ثمره براساس یه رسم مزخرف خونوادگی این دوتا رو به اسم هم میزنن..

حالا بعد از 17 سال که از تولد ثمره گذشته میثاق خاطر خواه ثمره شده وثمره متنفر از میثاق 

دیدین ؟؟ثمره انتظار اسم وفامیلی طرف  ....پس از الان تضمین نمیدم که به هم برسن دلتونو خوش نکنید 

بریم ببینیم چی پیش میاد...






قسمت اول


رمان ثمره انتظار


رمان ما



رمان ما بازدید : 323 یکشنبه 25 آبان 1393 نظرات (0)


عنوان: رمان استاد



خلاصه رمان :

مریم به خاطر لج کردن با معلم زبانش ، چند ترم متوالی میوفته تا تو یکی از این ترم ها 

با شهاب داداش دوست صمیمیش شقایق هم کلاس میشه …

 همین همکلاسی باعث میشه که مریم و شقایق به همراه دوست دیگه اشون 

سحر حقایقی رو در مورد زندگی شهاب کشف کنن 





نویسنده:کاربر انجمن نودهشتیا Ingenio


رمان ما بازدید : 1702 جمعه 23 آبان 1393 نظرات (0)



عنوان: رمان اعتراف عاشقانه



نویسنده :annabella


خلاصه:: عسل دختری 18ساله که پدرش را به تازگی از دست داده است،

 پدری که فقط به فکر کار و مال وثروت بوده وعلاقه ی پریسا مادر عسل را که عاشقانه ...


رمان اعتراف عاشقانه


گاهــی کسـی رو دوســت داری ، نمی فهمـــــــــــ د !!!...

گاهــی کسـی تو را دوست دارد ، نمی فهمـــــــــ ی !..

گاهی هر دو هم را دوست دارید ، نمی فهمنـــــــــ د !.



رمان ما بازدید : 686 جمعه 23 آبان 1393 نظرات (0)


عنوان : رمان آوایی بین عشق و نفرت


نویسنده رمان :شیوا اسفندی



خلاصه داستان: داستان زندگی آوا دختری که به خاطر دوستش وارد یه بازی میشه و میره واسه انتقام..که در این بازی که خود را در ان وارد میکند...

رمان ما بازدید : 1160 پنجشنبه 01 آبان 1393 نظرات (5)




رمان سیگار شکلاتی


نویسنده این کتاب: خانم هماپور اصفهانی


منبع نودهشتیا


خلاصه رمان:

پاکت سیگار … ضربه ای به زیر پاکت … بالا پریدن یک نخ سیگار از جلد زرورقی … آن را با دو انگشت بیرون می کشد..

می گذارد کنج لبش و با آتشی که سرد تر از آتش جهنم زندگیش است روشنش می کند، همزمان پک می زند …

(رمان رمان)(رمان ما)

 عمیق … با همه رگ و پی تنش … سر سیگار سرخ و داغ می شد و قلب او آبی و خنک … طعم گسش اول حنجره اش را خراش می دهد و بعد از آن قلبش را در هم می فشارد، فیلتر شکلاتی سیگار دهنش رو خوش طعم میکند اما همزمان طعم تلخ دود اخمهایش را در هم می کشد … اما چیست این لذتی که باعث می شود پک دوم را محکم تر بزند و خط اخمی بین پلک هایش بنشاند؟ بوی شکلات داغ اطرافش را پر می کند، همان بویی که سالهاست اتاقش را عطر آگین کرده … همان بویی که سالهاست همراه عطرهایش شده … باز هم پکی دیگر و باز اسیر لذت می شود … در این لذت کسی را سهمیم نمی کند مگر کسی که لذت کشیدنش را چشیده باشد و درکش کند! پک بعدی را لطیف تر می زند و باز هم توی ذهنش … نه توی واقعیت … فریاد می زند: «آهای شما! شما که نمی دانید من کیستم، چیستم، در ذهنم در دلم چه می گذرد چرا ادعایتان می شود؟!! فکر می کنید هر چه زندگی را تلخ تر کنید بر من سخت تر می گذرد؟ سخت در اشتباهید … زندگی من تلخ است اما به تلخی یک پک سیگار … تلخ و پر از لذت که حاضر نیستم در آن سهیمتان کنم … این تلخی و آن لذت همه متعلق به من است … تا آخرین لحظه زندگیم» اوست شاه جوانمردی که هرگز و هرگز با ناجوان مردی کسی را روی کرسی قضاوت نمی نشاند … اما سالهاست خودش را روی کرسی نشانده اند و دم به دم حکم اعدامش را می دهند … طناب به دور گلویش حلقه می کنند … جانش را از حنجره اش بیرون می کشند و لحظه آخر دستور ایست می دهند … عفوش می کنند … اما باز فردا روز از نو روزی از نو …









دانلود رمان سیگار شکلاتی برای اندروید





فعلا برای معرفی این رمان زیبا نوشته هماپور اصفهانی بود صرفا جهت اطلاع...




رمان ما بازدید : 662 پنجشنبه 23 مرداد 1393 نظرات (0)



عنوان کتاب: افسونگر


نویسنده رمان افسونگر:هماپور اصفهانی


منبع:نودهشتیا



خلاصه:

افسونگر : 

تائیس افسونگری بود...

که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم.

که روح را به آتش می کشم ... یکی پس از دیگری ... 

افسون نخواست افسونگر باشد ... افسونگرش کردند...



مقدمه شروع رمان افسونگر:

یک مادر ایرانی 

یک هویت ایرانی ...

یک دختر ایرانی ...

نه نه!

یک پدر اروپایی ...

یک هویت اروپایی

یک دختر اروپایی 

نه نه!

من کیستم؟!

افسون؟

یک زن؟

آفریده شده ام برای پاکی؟

یا گناه؟

برای محبت دیدن و محبت کردن؟

یا دیگران را تشنه محبت کردن؟

یا مورد ظلم قرار گرفتن و تحقیر شدن؟

من مهمم؟

شاید هم نه ... اصلا به چشم نمی آیم ...

اذیت کردن من را دوست دارند ...

چرا من اذیت و آزار دادن را دوست نداشته باشم؟

چرا من تلافی نکنم؟

آنها مردند ... من دختری یکه و تنها!

آنها زور بازو دارند و من ...

عشوه و مکر زنانه!

شعار من اینست:

ترجیح می دهم همه مردان رژ لبم را خراب کنند ... 

نه ريمل چشم هايم را ! ...


رمان ما بازدید : 540 سه شنبه 14 مرداد 1393 نظرات (0)


رمان اسطوره


نویسنده:دیوید گمل



داستان کتاب در مورد چندی شخصیت اصلی هست ...یکی ازشخصیت های اصلی کتاب که  اسمش کتاب از اون گرفته شده (دراس) هستش که همان اسطوره معروف هست....



دانلود این رمان فوق العاده جذاب و زیبا در ادامه مطلب...


رمان ما بازدید : 1390 دوشنبه 13 مرداد 1393 نظرات (1)
سلام

قسمت اول رمان استایل

از هماپور اصفهانی 

رمان گروهی


خلاصه ی داستان :


روژین دختر سختی چشیده ای که با بدبختی برای خودش در ایران اسم و رسمی در حیطه طراحی لباس پیدا کرده ناگهان حس می کند کم آورده و برای مدتی نیاز به استراحت و تغییر آب و هوا دارد. پس تصمیم به رفتن پیش مادرش می گیرد که ساکن ترکیه می باشد در این سفر به صورت تصادفی با گروهی مادلینگ که برای پیدا کردن اسم و رسم راهی ترکیه هستند برخورد پیدا می کند و با مسئول گروه آشنایی اندکی پیدا می کند، بعد از آن کم کم و به طور ناخواسته راهش به گروه باز می شود و ...

مقدمه :


دستانم خنکی میله ها را لمس کردند و لرز به تن داغم افتاد. آب با خروش در حرکت بود و دل من با خروش در تلاطم ... من و آن چشمانی که در دلم غوغا به پا کرده بودند از هم فراری بودیم. با همه قدرت می خواستم از آن نگاه فرار کنم ... ولی مگر امکان داشت؟ باد لای موهایم پیچید و دسته ای از موها توی صورتم تاب خوردند ... همراه باد بوی عطری توی مشامم پیچید. نا خودآگاه نفس عمیقی کشیدم ... راه فرار بر من بسته بود ... ایستگاه آخر بود باید پیاده می شدم!


اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار
    آمار سایت
  • کل مطالب : 198
  • کل نظرات : 122
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 206
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 109
  • بازدید امروز : 131
  • باردید دیروز : 192
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 600
  • بازدید ماه : 1,372
  • بازدید سال : 7,623
  • بازدید کلی : 516,475
  • کدهای اختصاصی