رمان استاد
قسمت ششم
و پایانی
رمان استاد
قسمت ششم
و پایانی
رمان استاد
5
رمان استاد
قسمت چهارم
رمان استاد
رمان ما
عنوان: رمان استاد
خلاصه رمان :
مریم به خاطر لج کردن با معلم زبانش ، چند ترم متوالی میوفته تا تو یکی از این ترم ها
با شهاب داداش دوست صمیمیش شقایق هم کلاس میشه …
همین همکلاسی باعث میشه که مریم و شقایق به همراه دوست دیگه اشون
سحر حقایقی رو در مورد زندگی شهاب کشف کنن
نویسنده:کاربر انجمن نودهشتیا Ingenio
رمان استاد
قسمت دوم
رمان اعتراف عاشقانه
قسمت پایانی
رمان اعتراف عاشقانه
قسمت دوم
عنوان: رمان اعتراف عاشقانه
نویسنده :annabella
خلاصه:: عسل دختری 18ساله که پدرش را به تازگی از دست داده است،
پدری که فقط به فکر کار و مال وثروت بوده وعلاقه ی پریسا مادر عسل را که عاشقانه ...
رمان اعتراف عاشقانه
گاهــی کسـی رو دوســت داری ، نمی فهمـــــــــــ د !!!...
گاهــی کسـی تو را دوست دارد ، نمی فهمـــــــــ ی !..
گاهی هر دو هم را دوست دارید ، نمی فهمنـــــــــ د !.
رمان آوایی بین عشق و نفرت
قسمت اخر
رمان کوتاه اما زیبا
عنوان : رمان آوایی بین عشق و نفرت
نویسنده رمان :شیوا اسفندی
خلاصه داستان: داستان زندگی آوا دختری که به خاطر دوستش وارد یه بازی میشه و میره واسه انتقام..که در این بازی که خود را در ان وارد میکند...
سلوم سلوم یه رمان دو نفره ی دیگه آوردم
حالادست دست دست واسه ن...اهم اهم...بعله برمیگردیم به بحث خووودموووون
کوووجا بودیم؟؟؟آهان بعله میگفتم داستان راجب 3تا دختر متفاوته با عقاید متفاوت...3 پسر خاص با عقاید خاص که تصادفی به تور هم میخورن و مسبب آشنایی میشن که هیچ نیت درست و خوبی پشتش نیس...هیچ کدوم واسه عاشق شدن جلو نمیرن ولی کی میدونه چی میشه
خیلی سعی کردم تاثیر گذار باشه خیر سرم...آخه من رمان مینویسم کوتاه نویس نیستم که بلد باشم خلاصه کنم ...والـــــا به خدا ملت چه انتظارا دارن...
از الانم اتمام حجت کنم هر کس میخونه باید نظر بزنه(نظرات باید از 5 تا به بالا باشه تا ادامه بدم) یا میپسندم رو بزنه(اینم ایضا)
روال پست گذاشتنم هر 5 شنبه هستش حالا هر 5 شنبه چندتا پست بذارم رو خدا میدونه...همه نظرات و سوالا رو جواب میدم
خصوصی هم جواب میدم البته اگه چرت و پرت نباشه...توهین اصلن ولی انتقاد کاملا آزاد...ولی از بی احترامی متنفرم
حالا اگه موافق هستید ادامشو بذارم نظرت بشوتید...
اگه موافقید شماره 1 رو تو نظرات بذارید...اگه نیستید 2... نگاه میکنم اگه اکثریت موافق باشن ادامه میدم
دستتون مرسی
عنوان کتاب: افسونگر
نویسنده رمان افسونگر:هماپور اصفهانی
منبع:نودهشتیا
خلاصه:
افسونگر :
تائیس افسونگری بود...
که با افسون خود اسکندر را وادار کرد پرسپولیس را به آتش بکشد و من افسونگری هستم.
که روح را به آتش می کشم ... یکی پس از دیگری ...
افسون نخواست افسونگر باشد ... افسونگرش کردند...
مقدمه شروع رمان افسونگر:
یک مادر ایرانی
یک هویت ایرانی ...
یک دختر ایرانی ...
نه نه!
یک پدر اروپایی ...
یک هویت اروپایی
یک دختر اروپایی
نه نه!
من کیستم؟!
افسون؟
یک زن؟
آفریده شده ام برای پاکی؟
یا گناه؟
برای محبت دیدن و محبت کردن؟
یا دیگران را تشنه محبت کردن؟
یا مورد ظلم قرار گرفتن و تحقیر شدن؟
من مهمم؟
شاید هم نه ... اصلا به چشم نمی آیم ...
اذیت کردن من را دوست دارند ...
چرا من اذیت و آزار دادن را دوست نداشته باشم؟
چرا من تلافی نکنم؟
آنها مردند ... من دختری یکه و تنها!
آنها زور بازو دارند و من ...
عشوه و مکر زنانه!
شعار من اینست:
ترجیح می دهم همه مردان رژ لبم را خراب کنند ...
نه ريمل چشم هايم را ! ...
رمان اسطوره
نویسنده:دیوید گمل
داستان کتاب در مورد چندی شخصیت اصلی هست ...یکی ازشخصیت های اصلی کتاب که اسمش کتاب از اون گرفته شده (دراس) هستش که همان اسطوره معروف هست....
دانلود این رمان فوق العاده جذاب و زیبا در ادامه مطلب...